زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در کوفه
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
خواهرت تفـسیر کرد آیات قـرآن تو را سنگ خوردم تا نبـینم سگ باران تو را
چند شب پیشم نبودی گیسویت آشفـته شد بعد من کی شانه زد موی پریشان تو را؟!
خواستم سر را بگیرم باز سرگردان شدم کی تمامش میکنند این دستگردان تورا
بر سر هر کوچه اول سرشماری میکنم تا مـبـادا گـم کـنـم طفـل هـراسان تو را
چشم سنگین دردش از دستان سنگین بدتر است هـر کجـای کـوفـه دیـدم آشـنایـان تو را
نـیـزهات را عـامـدانه بیـن زنها میبـرد ای خـدا لعـنـت کـند آقـا نگـهـبـان تو را
کشتی امن نجـاتم! فکر طـوفان را مکن تا گرفته خواهرت در دست سکان تو را
|